افراد هر مملکت سرمایههای اصلی آن
کشورند؛ یعنی سرمایه یک کشور را نباید
طلاها و زمینهای زراعی و معادن و
دامهای آن کشور دانست،
بلکه باید سرمایه
اصلی را
آدمهای آن کشور دانست. لهذا چیزهایی که از احتیاجات اولیه این
سرمایه
و قوام کشور است باید به هر وسیله شده در اختیارش گذاشت
و از این
جهت وسایل حفظ و تکمیل این سرمایه از فرهنگ و بهداشت
و اخلاق، مجانی و
رایگان در اختیار عموم گذاشته شود و پولی بودن
این امور موجب تبعیض و فاصله
عجیب طبقاتی
و استثمار افراد از یکدیگر میشود.
عجالتاً به همه چیز از انسان بیشتر اهمیت داده میشود.
در فکر اصلاح مرغها و
ماده گاوها و نژاد اسبها و الاغها و گوسفندها
و گندمها و چغندرها و گلها
هستند ولی در فکر اصلاح آدمها نیستند،
با آنکه یگانه سرمایه اصلی و یگانه
عامل سعادتمندی است.
ما به قوانین بیش از اندازه لزوم اهمیت میدهیم و به انسانها کمتر؛
یعنی ما
خیال میکنیم فقط در پرتو اصلاح قوانین داخلی و خارجی
میتوانیم ملتی را
سعادتمند کنیم
و حال آنکه باید بیش از آن اندازه به اصلاح افراد بپردازیم.
قوانین خوب اگر افرادْ ناصالح باشند فایدهای به حال مردم ندارد.
"استوارت
میل" میگوید:
"استبداد هیئت حاکمه اینقدرها مضر نخواهد بود
اگر افراد ملتی
قائم به نفس و مستقل باشند"؛
یعنی بیش از آن اندازه که به اصلاح سیاست
اهمیت داده میشود
باید به اصلاح افراد همت گماشت.
تقدم و ترقی هر شخصی
منوط به
کیفیت حکومت بر خویشتن است،
دیگر طرز تسلط
حکام اهمیت ندارد.
در آن حدیث معروف که پیغمبر فرمود:
"مرحباً بقوم قضوا
الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر"1،
تنها نظر به دشواری و صعوبت
جهاد با اهواء و احساسات امّاره نیست،
نظر به خطرناکتر بودن آن نیز هست،
زیرا اگر کسی اسیر اهواء خود بود
هیچ چیز نمیتواند او را آزاد کند
و اگر
کسی اراده آزاد از شهوت و طغیان غضب و جبن و ترس داشت
هیچ چیز نمیتواند او
را بنده کند.
یکی از اموری که
محرک عزم و همت و به وجود آورنده از قوه به فعل انسان
میشود،
سختیها و شدائد است،
از فقر و گرسنگی و ذلت و غیره.
مساعدتهای
خارجی غالباً پشتکار و قوه مجاهدت را ضعیف میکند
و انسان را موجودی
اتّکالی بار میآورد
و اعصاب را سست
و روح عزم و سعی را میمیراند.
یکی از
خواص در ذیحیاتها انطباق با عوامل محیط است
و روی این جهت هر اندازه که
عوامل خارجی آمادهتر باشد
فعالیت درونی و بالنتیجه تکامل حیوان کمتر است و
بعکس،
و شاید سرّ اصلی تکامل (ترانسفورمیسم) در قانون "مطابقه" است.
علی
میفرماید: الا و ان الشجرة البریة اصلب عوداً2.
گویند ابونصر فارابی قسمت
اعظم شب را به مطالعه میگذرانید
و چون فقیر بود و نمیتوانست چراغی برای
مطالعه تهیه کند،
از چراغ عسس و قراول کوچه استفاده میکرد.
کار چند خاصیت دارد:
یکی اینکه معلم است و فکر را باز میکند
اگر یکنواخت
نباشد،
بلکه کار یکنواخت هم بر تجربیات و پختگی میافزاید.
دوم اینکه مربی و
مهذّب اخلاق است،
زیرا "النفس ان لم تشغله شغلتک".
سوم اینکه ورزش بدن و
موجب سلامتی است.
چهارم اینکه ایجاد نشاط و بهجت و سرور میکند.
هرکسی نسبت به آمال و آرزوهای زندگانیاش
و برای وصول به چیزهای که ندارد
و حفظ آن چیزهایی که دارد،
خواه ناخواه در باطن ضمیر خود به چیزی تکیه دارد
و
به او امیدوار است که به مقصد خود برسد.
نقطه اتکاء اشخاص، مختلف است:
گاهی افراد و رفقا و باند است و گاهی خویشان و فامیل است
و گاهی شانس و
تصادف است
و گاهی ثروت و پول است
و گاهی قریحه و استعداد است
و گاهی فعالیت
و کوشش است.
از همه اینها آن که شایستهتر است که انسان به او تکیه کند،
پشتکار و فعالیت است.
بقیه را در ادامه مطلب ببینید