بینش مطهــــر

روشی در اندیشیدن، مبتنی بر آثار متفکر و علامه شهید، استاد مرتضی مطهری است

بینش مطهــــر

روشی در اندیشیدن، مبتنی بر آثار متفکر و علامه شهید، استاد مرتضی مطهری است

بینش مطهــــر


امــام خـامنــه ای:

باید روى افکار شهید مطهرى،
کار فکرى بشود.
یعنى جمعى اهل تحقیق و علاقه‌مند به کار علمى،
بنشینند و نظرات و تفکرات شهید مطهرى را
در ابواب مختلف استخراج کنند.
مثلاً از مجموع آثار ایشان،
نظر آن شهید را در باب وجود،
در باب انسان،
در باب اختیار،
در باب عدالت،
در باب تاریخ،
در باب قضا و قدر،
در باب عرفان
و درباره‌ى موضوعات بى‌شمار و متنوعى
که ایشان در مباحثشان مطرح کرده‌اند، استخراج کنند.
اگر نظرات مختلفى در طول زمان داشته‌اند،
مثلاً در یک دوره در مسأله‌یى، این نظر را داشته
و سپس در چند سال بعد، نظر ایشان تغییر کرده،
آن را در این کتاب مشخص کنند
و روى آن کار نمایند.
این، راه گسترش و پیشرفت و شکوفایى فکرى جامعه
بر مبناى آثار شهید مطهرى است
که امیدواریم این کار انجام بگیرد
و در وضع کنونى، همه‌ى قشرها
مسؤولیت خودشان را
در قبال این حرکت عظیمى
که جامعه‌ى ما به آن سرگرم است، پیدا کنند
و آن را بخوبى انجام دهند.

دوازدهم اردیبهشت 1369
-------------------------------------------


وبلاگ بینش مطهر
بر این نظر است که:

روش شناسی(متدولوژی) استاد مطهری
برای درک صحیح از اسلام، انسان و جهان هستی،
برای جستجو گران حقیقت بویژه جوانان جذاب خواهد بود.
روش شناسی فیلسوفی عارف
و فقیهی مجاهد
که هنوز عبارت زیبای او، وجدان های بیدار را
به تحسین نظام فکریش وا می دارد
که گفت:
"من ستایشگری معلمی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد
نه اندیشه ها را"

**************
***
وبلاگ بینش مطهــــر در دست آماده سازی است.
*************************
*******

کلمات کلیدی

انتشار برنامه اندروید نور مطهر

NooreMotaharApp

آشنایى با قرآن جلد۶

آشنایى با قرآن جلد۷

آشنایى با قرآن جلد۴

آشنایى با قرآن جلد۵

آشنایى با قرآن جلد۲

آشنایى با قرآن جلد۳

آشنایى با قرآن جلد۱

آشنایى با قرآن جلد۸

نکته بسیار مهم در مطالعه آثار شهید مطهری

سیر مطالعاتی چیست و مراحل آن چگونه است؟

چرا آثار شهید مطهری(ره) را بخوانیم

محرک عزم و همت

رمز اصلی موفقیت فردی و اجتماعی از نگاه شهید مطهری

فارابی قسمت اعظم شب را به مطالعه می‌گذرانید

صبر و پشتکار و اغتنام فرصت

خاصیت های کار از نگاه شهید مطهری

رابطه محافظت بر وقت و مجال ارتکاب شرارت

شرط تقدم و ترقی هر شخصی

استفاده از فرصت مستلزم انتباه و تیزهوشی و قوه پیش‌بینی

سرّ ترقی و رستگاری از نگاه شهید مطهری

پیشرفت امور دنیا متوقف بر استقامت و جدیت

دانلود کلیپ فراخوان اکران مردمی جشنواره مردمی فیلم عمار

روش فیش برداری

محتوای دوره پانزده روزه ی تربیت مربی اندیشه مطهر

بسم الله آنگونه که شهید مطهری می قهمید

رونمایی از سایت رسمی بینش مطهر

در دهه هاى آینده به مطهرى ها نیاز مبرم داریم

تبیین شخصیت فکرى و هویت روشنفکرى شهید مطهرى

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آشنایى با قرآن جلد۴» ثبت شده است

بنام خدا

با این که مجموعه ی آثار استاد شهید مرتضی مطهری در منوی بالا با عنوان  فهرست کتب سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری  برای دانلود در اختیار کاربران عزیز قرار دارد، اما مجموعه ی آشنایی با قرآن  در این صفحه در دسترس شما قرار می گیرد تا بدون نیاز به دانلود بتوانید به صورت آنلاین مطالعه نمایید


آشنایی با قرآن


اثر متفکر شهید استاد   مرتضی مطهری


جلد  اول تا جلد هشتم



-برای مطالعه ی

هرکدام از فهرست ها

روی آن کلیک راست کنید

و در open new tab

مطالعه بفرمایید

آشنایى با قرآن جلد ۱


 متفکر شهید استاد مرتضى مطهرى

- فهرست -  


فصل اول
شناخت تحلیلى قرآن
قرآن خود را چگونه معرفى مى‏کند؟
آشنایى با زبان قرآن
مخاطبهاى قرآن
فصل دوم
عقل از دیدگاه قرآن
دلیل سندیت عقل
1- دعوت به تعقل از طرف قرآن
2- استفاده از نظام على و معلولى
3- فلسفه احکام
4- مبارزه با لغزشهاى عقل
منشاهاى خطا از نظر قرآن
فصل سوم
نظر قرآن در باره قلب
تعریف قلب
خصوصیات قلب


آشنایى با قرآن جلد ۱

متفکر شهید استاد مرتضى مطهرى

- ۱ -


فصل اول: شناخت تحلیلى قرآن


در این بخش مى خواهیم به بررسى محتویات قرآن بپردازیم. البته اگر بنا باشد متعرض تک‏تک موضوعات قرآن بشویم، مثنوى هفتاد من کاغذ خواهد شد. اینست که ابتدا کلیات را طرح مى‏کنیم و بعد به ذکر برخى از جزئیات مى‏پردازیم.

قرآن درباره بسیارى از مطالب بحث کرده و در این میان روى بعضى از مطالب زیاد تکیه کرده است و روى بعضى دیگر کمتر. از جمله مسائلى که در قرآن مورد بحث قرار گرفته خداى جهان و جهان است. با ببینیم قرآن خدا را چگونه مى‏شناسد. آیا این شناسائى فیلسوفانه ست‏یا عارفانه؟ آیا بسبک سایر کتابهاى مذهبى نظیر تورات و انجیل است‏یا آنکه شکل مکاتب هندى را دارد؟ و یا اساسا از یک شکل و شیوه مستقل در شناسائى خدا برخوردار است.

یکى دیگر از مسائل مطرح شده در قرآن، مسئله جهان است. باید بررسى کنیم که دید قرآن درباره جهان چگونه است؟ آیا خلقت و جهان را عبث و بازیچه مى‏داند یا آنرا بر حق مى‏داند؟ آیا جریان عالم را بر اساس یک سلسله سنن و نوامیس مى‏داند یا آنرا بى‏قاعده و گزاف مى‏شمارد آنطور که گویى هیچ چیز شرط هیچ چیز نیست.

از جمله مسائل کلى مطرح شده در قرآن مسئله انسان است. باید نظر قرآن را در مورد انسان تحلیل کرد. آیا قرآن درباره انسان با خوش‏بینى سخن مى‏گوید یا دید منفى و بدبینانه‏اى نسبت باو دارد؟ آیا انسان را حقیر مى‏شمارد یا براى او کرامت و عزت قائل است؟

مسئله دیگر مسئله انسانى است. آیا قرآن براى جامعه انسانى شخصیت و اصالت قائل است‏یا آنکه صرفا فرد را اصیل بحساب مى‏آورد؟ آیا جامعه از دید قرآن حیات و موت و ترقى و انحطاط دارد یا آنکه همه این صفات تنها درباره افراد صادق است؟ در همین زمینه مسئله تارخ مطرح مى‏شود و اینکه نظر قرآن درباره تاریخ چیست؟ نیروهاى محرک تاریخ از نظر قرآن کدامند و تاثیر فرد در تاریخ تا چه اندازه است؟

مسائل بسیار زیاد دیگرى در قرآن مطرح است که در این جا فهرست‏وار به چند تاى آن اشاره مى‏کنیم. از جمله این مسائل نظر قرآن درباره خودش است. و بعد مسئله پیغمبر در قرآن و اینکه قرآن پیامبر را چگونه معرفى مى‏کند با او چگونه سخن مى‏گوید و ... مسئله دیگر تعریف مؤمن در قرآن و صفات مؤمنین است و ... قس علیهذا. هر کدام از این بحثهاى کلى البته شعبه‏ها و شاخه‏هایى دارند بعنوان مثال وقتى درباره انسان بحث مى‏کنیم طبعا در خصوص اخلاق نیز باید سخن بگوئیم و یا وقتى از جامعه صحبت مى‏کنیم ناگزیر باید از روابط افراد و مسئله امر به معروف و نهى از منکر، مسئله طبقات اجتماعى و... سخن به میان بیاوریم.

قرآن خود را چگونه معرفى مى‏کند

در تحلیل محتواى قرآن بهتر است کار را از اینجا شروع کنیم که ببینیم قرآن خودش درباره خودش چه نظرى دارد و خود را چگونه معرفى مى‏کند؟ اولین نکته‏اى که قرآن درباره خود مى‏گوید این است که این کلمات و عبارات، سخن خداست. قرآن تصریح مى‏کند که پیامبر انشاء کننده قرآن نیست بلکه آنچه توسط روح القدس یا جبرئیل باذن خدا بر او القاء شده است، بیان مى‏کند.

توضیح دیگرى که قرآن دربراه خود مى‏دهد، معرفى رسالتش است که عبارت از هدایت ابناء بشر و راهنمایى آنها براى خروج از تاریکى‏ها بسوى نور است.

کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور... (1) (سوره ابراهیم آیه 1)

بدون شک یکى از مصادیق این ظلمات، جهالتها و نادانى‏هاست و قرآن بشر را از این ظلمات به روشنائى علم مى‏برد. اما اگر ظلمتها تنها در نادانى‏ها خلاصه مى‏شد، فلاسفه هم مى‏توانستند این مهم را بانجام برسانند، لکن ظلمتهاى دیگر وجود دارد بمراتب خطرناکتر از ظلمتها منفعت‏پرستى و خودخواهى و هوى‏پرستى و ...

است که ظلمهایى فردى و اخلاقى بحساب مى‏آید و نیز ظلمتهاى اجتاعى نظیر ستم و تبعیض و ... در عربى واژه ظلم که معادل فارسى آن همان ستم است، از ماده ظلمت اخذ شده که نشان دهنده نوعى تاریکى اجتماعى و معنوى است. مبارزه با این ظلمت‏ها بر عهده قرآن و سایر کتابهاى آسمانى است. قرآن خطاب به موسى بن عمران مى‏گوید:

... ان اخرج قومک من الظلمات الى النور... (2) (سوره ابراهیم آیه 5)این تاریکى، همان تاریکى ستم فرعون و فرعونیان است و نور، نور آزادى و عدالت.

نکته‏اى که اهل تفسیر به آن توجه کرده‏اند این است که قرآن همواره ظلمات را جمع مى‏آورد و همراه با «الف‏» و «لام‏» که افاده استغراق مى‏کند و شامل همه تاریکیها مى‏شود حال آنکه نور را مفرد ذکر مى‏کند و شامل همه تاریکیها مى‏شود حال آنکه نور را مفرد ذکر مى‏کند و معناى آن این‏است که راه راست‏یکى بیشتر نیست‏حال آنکه مسیر انحراف و گمراهى، متعدد است. (3) به همین ترتیب قرآن هدف خود را مشخص مى‏کند: پاره کردن زنجیرهاى جهل و گمراهى و ستم و تباهى اخلاقى و اجتماعى و در یک کلمه نابود کردن ظلمتها و هدایت بسمت عدالت و خیر و رشنائى و نور.

آشنائى به زبان قرآن

مسئله دیگر، مسئله آشنائى با زبان قرآن و تلاوت آن است. گروهى مى‏پندارند منظور از تلاوت قرآن، تنها خواندن قرآن بقصد ثواب بردن است بدون آنکه چیزى از معانى آن درک گردد. اینها دائما قرآن را دوره مى‏کنند اما اگر یکبار از ایشان سؤال شود که آیا معنى آنچه را مى‏خوانید؟ از پاسخ گویى عاجز مى‏مانند. خواندن قرآ از این جهت که مقدمه‏اى است براى درک معانى قرآن، لازم و خوبست و نه صرفا بقصد کسب ثواب.

درک معانى قرآن نیز ویژگیهایى دارد که باید به آن توجه داشت در یادگیرى بسیارى از کتابها، آنچه که براى خواننده حاصل مى‏شود یک سلسله اندیشه‏هاى تازه است که قبلا در ذهن او وجود نداشت. در اینجا تنها عقل و قوه تفکر خواننده است که به فعالیت مشغول مى‏شود. در مورد قرآن بدون شک باید آن را بقصد آموختن و تعلیم یافتن مورد مطالعه قرار داد. قرآن خود در این زمینه تصریح مى‏کند:

کتاب انزلناه الیک مبارک لیدبروا آیاته و لیتذکر اولوا الباب (4) (سوره ص آیه 29)

یک وظیفه قرآن یاد دادن و تعلیم کردن است. در این جهت مخاطب قرآن عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن مى‏گوید. اما بجز این زبان، قرآن زبان دیگرى نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس نام دارد. انکه مى‏خواهد با قرآن آشنا گردد و بدان انس بگیرد مى‏باید با این دو زبان هر دو آشنایى داشته باشد و هر دو را در کنار هم مورد استفاده قرار دهد. تفکیک ایندو از هم مایه بروز خطا و اشتباه و سبب خسران و زیان خواهد بود.

آنچه را که ما دل مى‏نامییم عبارتست از احساسى بسیار عظیم و عمیق که در درون انسان وجود دارد که گاهى اسم آنرا احساس هستى مى‏گذارند یعنى احساى از ارتباط انسان با هستى مطلق. کسى که زبان دل را بداند و با آن انسان را مخاطب قرار دهد، او را از اعماق هستى و کنه وجودش بحرکت درمى‏آورد آنوقت دیگر تنها فکر و مغز انسان تحت تاثیر نیست بلکه سراسر وجودش تحت تاثیر قرار مى‏گیرد. بعنوان نمونه از زبان احساس شاید بتوان موسیقى را مثال آورد. انواع مختلف موسیقى‏ها در یک جهت اشتراک دارند و آن سرو کار داشتن با احساسات آدمى است. موسیقى روح انسان را به هیجان مى‏آورد و او را در دنیاى خاصى از احساس فرو مى‏برد. البته نوع هیجانات و احساسات ایجاد شده بسته به نوع موسیقى تفاوت مى‏کند. ممکن است‏یک نوع موسیقى با حس دلاورى و سلحشورى سرو کار داشته باشد و با همین زبان با انسان گفتگو کند. دیده‏اید در میدانهاى جنگ مارش و سرود نظامى مى‏نوازند و گاهى تاثیر این سرودها و آهنگها آنقدر قوى است که سربازى را که از ترس دشمن از سنگر بیرون نمى‏آید وادار مى‏کند علیرغم حملات خصم، بى‏باکانه به پیش رود و با او به نبرد برخیزد. نوع دیگرى از موسیقى ممکن است با حس شهوت‏رانى سرو کار داشته باشد و انسان را به سستى و خود را رها نمودن و تسلیم پلیدیها شدن دعوت نماید. دیده شده که تاثیر موسیقى در اینجهت بسیار زیاد است و شاید هیچ چیز دیگرى نمى‏تواند تا این اندازه در از بین بردن دیوارهاى عفت و اخلاق مؤثر واقع شود. در مورد سایر غرایز و احساسات نیز آنگاه که با زبان این احساسات سخن گفته مى‏شود، حالا چه بوسیله موسیقى و چه به هر وسیله دیگر، مى‏توان آنها را تحت کنترل و نظارت درآورد.

یکى از متعالیترین غرایز و احساسات هر انسان، حس مذهبى و فطرت خداجویى اوست. و سرو کار قرآن با این حس شریف و برتر است. (5)

قرآن خود توصیه مى‏کند که او را با آهنگ لطیف و زیبا بخوانند. با همین نواى آسمانى است که قرآن با فطرت الهى انسان سخن مى‏گوید و آنرا تسخیر مى‏کند. (6) قرآن در توصیف خود، براى خود دو زبان قائل مى‏شود. گاهى خود را کتاب تفکر و منطق و استدالال معرفى مى‏کند و گاهى کتاب احساس و عشق. و بعبارت دیگر قرآن تنها غذاى عقل و اندیشه نیست غذاى روح هم هست.

قرآن بر موسیقى خاص خودش تاکید زیادى دارد. موسیقى‏اى که اثرش از هر موسیقى دیگر در برانگیختن احساسات عمیق و متعالى انسان بیشتر است. قرآن خود بر مؤمنین دستورمى‏دهد تا مقدارى از شب را به تلاوت قرآن مشغول باشند و در نمازهاى خود در همان حالى که به خدا متوجه‏اند، قرآن بخوانند. در خطاب به پیامبر مى‏گوید:

یا ایهاالمزمل قم اللیل الا قلیلا نصفهه او... (سوره مزمل آیه 1 - 2)

شب‏ها را بپا خیز براى عبادت و اندکى را بخواب. بپاخیز و به راز و نیاز با خداى خویش بپرداز. و در حالیکه به عبادت ایستاده‏اى قرآن را ترتیل کن. ترتیل یعنى قرائت قرآن نه آنقدر تند که کلمات مفهوم نشوند و نه آنقدر جدا از هم که رابطه‏ها از بین برود. مى‏گوید قرآن را با تانى و در حالیکه به محتواى آیات توجه دارى بخوان. و باز در آیات بعدى همان سوره مى‏گوید آنگه که براى کارهاى روزانه نظیر تجارت و جهاد در راه خدا بخواب بیشترى احتیاج دارید، در هر حال خلوت عبادت را فراموش نکنید.

در میان مسلمانان یگانه چیزى که مایه نشاط و کسب قدرت روحى و پیدا کردن خلوص و صفاى باطن بوده، همان موسیقى قرآن بود. نداى آسمانى قرآن در اندک مدتى از مردم وحشى شبه جزیره عربستان، مؤمنانى ثابت قدم بوجود آورد که توانستند با بزرگترین قدرتهاى زمانه درافتند و آنها را از پا درآورند. مسلمانان قرآن را نه فقط بعنوان یک کتاب درس و تعلیم که همچون یک غذاى روح و مایه کسب نیرو و ازدیاد ایمان مى‏نگریستند. شبها با خلوص قرآن مى‏خواندند (7) و با خداى خود راز و نیاز مى‏کرند و روزها چون شیر غران به دشمن حمله مى‏بردند. قرآن خود چنین انتظارى از ایمان آوردگان داشت. در آیه‏اى خطاب به پیامبر مى‏فرماید:

و لا تطع الکافرین و جاهدهم به جهادا کبیرا. (8)

به حرف کفار گوش نده و تسلیم پیشنهادهایشان مشو. در مقابلشان بایست و با سلاح قرآن به جهاد با آنها برخیز و مطمئن باش که فاتح خواهى بود. داستان زندگى پیامبر، خود بیانگر درستى این قول است. او تنها و بى‏هیچ پشتیبان در حالیکه تنها قرآ را دردست دارد قیام مى‏کند اما همین قرآن براى او همه چیز مى‏شود. برایش سرباز تهیه مى‏کند، سلاح فراهم مى‏آورد، نیرو تدارک مى‏بیند و بالاخره دشمن را در برابرش خاشع و خاضع مى‏گرداند. افراد دشمن را بسوى او مى‏کشاند و آنها را به تسلیم در برابر رسول خدا وادار مى‏سازد و باین ترتیب وعده راستنى الهى را تحقق مى‏بخشد. (9)

وقتى قرآن زبان خود را زبان دل مى‏نامد، منظورش آن دلى است که مى‏خواهد با آیات خود آن را صیقل بدهد و تصفیه کند و به هیجان بیاورد. این زبان غیر از زبان موسیقى است که احیانا احساسات شهوانى انسان را تغذیه مى‏کند و نیز غیر از زبان مارشهاى نظامى و سرودهاى رزمى است که در ارتشها مى‏نوازند و حس سلحشورى را تقویت مى‏کنند. این همان زبانیست که از اعراب بدوى مجاهدینى مى‏سازد که در حقشان گفته‏اند: حملوا بصائرهم على اسیافهم. آنان شناختهایشان را، بیناى‏هایشان را، افکار روشن خودشان و دریافتهاى الهى و معنویشان را بر شمشیرهایشان گذاشته بودند و شمشیرهایشان را در راه دین ایده‏ها و افکار بکار مى‏انداختند. براى آنان مسائل فردى و منافع شخصى در کار نبود. با آنکه معصوم نبودند و خطا نیز از ایشان سر مى‏زد، اما مصداق با عمق هستى در ارتباط بودند، شبهایشان به عبادت مى‏گذشت و روزهایشان به جهاد (10

قرآن بر روى این خاصیت‏خودش که کتاب دل و روح است، کتابى است که جانها را به هیجان مى‏آورد و اشکها را جارى مى‏سازد و دلها را مى‏لرزاند، خیلى تاکید دارد و آنرا حتى براى اهل کتاب نیز صادق مى‏داند:

الذین اتیناهم الکتاب من قبله هم به یومنون و اذا یتلى علیهم قالو آمنا به انه الحق من ربنا... (سوره قصص آیه 53)

گروهى را توصیف مى‏کند که چون قرآن برایشان مى‏خوانند به حالت‏خضوع و خشوع در مى آیند و مى‏گویند ایمان به آنچه در این کتاب است که همه آن حق است، این را مى‏گویند و دائم بر خضوعشان افزوده مى‏شود.

در آیه دیگرى تاکید مى‏کند که از اهل کتاب، مسیحیان و نصارا به مسلمانان نزدیکترند تا یهود و مشرکین (11) و بعد گروهى از نصارا را که با شنیدن قرآن ایمان مى‏آورند اینطور توصیف مى‏کند:

و اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین (سوره مائده آیه 83)و چون آیاتى را که به رسول فرستاده شده بشنوند اشک از دیده‏هاى آنها جارى مى‏شود، مى‏گویند پروردگارا ایمان آوردیم، ما را از جمله گواهان صادق پیامبرت در نظر گیر.

و در جاى دیگر که اساسا از مؤمنین سخن مى‏گوید، آنها را چنین معرفى مى‏کند:

الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر الله (سوره زمر آیه 23)

خدا بهترین سخن‏ها را فرود آورده. سخنى که سراسرش یکدست و مشابه است. در عین حال تنها بشارت نیست، اندرز هم هست. مردمان خداپرست‏خداترس وقتى کلمات خدا را مى‏شنوند بدنشان بلرزه در مى‏آید و خوف بر آنها عارض مى‏شود. آنگاه حالتشان مبدل به حالت تذکر و محبت و آرامش مى‏شود.

در این آیات و در بسیارى آیات دیگر (12) قرآن نشان مى‏دهد که صرفا کتابى علمى و تحلیلى نیست بلکه در همان زمان که از استدلال منطقى استفاده مى‏کند، با احساس و ذوق و لطایف روح بشر نیز سخن مى‏گوید و جان او را تحت تاثیر قرار مى‏دهد.

مخاطبهاى قرآن

یکى دیگر از نکاتى که در شناخت تحلیلى مى‏باید از قرآن استنباط کرد، تعیین و تشخیص مخاطبان قرآن است. در قرآن تعبیراتى نظیر هدى للمتقین، (13) هدى و بشرى للمؤمنین (14) و لینذر من حى (15) زیاد آمده است.اینجا مى‏توان سؤال کرد که هدایت براى پرهیز کاروان لزومى ندارد زیرا آنها خود پرهیزکارند. از سوى دیگر در قرآن مى‏بینیم که خود را چنین معرفى مى‏کند.

ان هوالاذکر للعالمین و لتعلمن نباه بعد حین (سوره ص آیه 87)

این قرآن نیست مگر مایه بیداى همه جهانیان و خبرش را بعد خواهید شنید. (16)

پس آیا اینکتاب براى همه جهانیان است‏یا صرفا براى مومنین؟ باز در آیه دیگر پروردگار سبحان خطاب به پیامبر مى‏گوید:

و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین (سوره انبیا آیه 107)

ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمتى هستى براى عمه عالمیان. توضیح مفصل این مطلب آنجچا که مبحث تاریخ در قرآن طرح بشود، ارائه خوهد شد. اما در اینجا باجمال باید گفت در آیاتى که خطاب قرآن به همه مردم عالم است، در واقع مى‏خودهد بگوید قرآن اختصاص به قوم و دسته خاصى ندارد. هر کس بسمت قرآن بیاید نجات پیدا مى‏کند، و اما در آیاتى که از کتاب هدایت بودن براى مؤمنین و متقین نام مى‏برد، مى‏خواهد این نکته را روشن کند که در نهایت چه کسانى رو بسوى قرآن خواهند آورد و چه گروههایى از آن دورى خواهد گزید. قرآن از قوم خاص و قبیله معینى بعنوان علاقمندان و ارادتمندان خود یاد نمى‏کند. نمى‏گوید قرآن در تیول این یا آن قوم قرار دارد. قرآن بر خلاف سایر مکاتب انگشت روى منافع یک طبقه خاص نمى‏گذارد. نمى‏گوید مثلا صرفا براى تامین منافع فلان طبقه آمده است. مثلا نمى‏گوید تنها و تنها هدفش حمایت از طبقه کارگران است‏یا پشتیبانى از طبقه کشاورزان. قرآن در مورد خودش تاکید مى‏کند که کتابى است براى برقرارى عدالت. درباره پیامبران مى‏گوید:

و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط. (سوره حدید - آیه 25)

قرآن قسط و عدالت را براى کل جامعه انسانى مى‏خواهد نه فقط براى این طبقه یا آن قوم و قبیله. قرآن براى جلب انسانها بسمت‏خود، برخلاف بعضى مکتبها مثل نازیسم، بر روى تعصبات آنها انگشت نمى‏گذارد. همچنین برخلاف برخى دیگر از مکتبها مثل مارکسیسم، بر روى منفعت طلبى و نفع پرستى انسانها تکیه نمى‏کند و آنها را از راه منافعشان بحرکت در نمى‏آورد (16) قرآن همانطور که براى وجدان عقلى انسان اصالت قائل است، براى او یک اصالت وجدانى و فطرى نیز قائل است و بر اساس همان فطرت حق جویى و عدالت طلبى است که انسانها را به سیر و حرکت وامى‏دارد. و از اینرو پیامش منحصر به طبقه کارگر یا کشاورز یا محروم و مستضعف نمى‏شود. قرآن به ظالم و مظلوم، هر دو خطاب مى‏کند که به راه حق بیایند. موسى، هم به بنى اسرائیل و هم به فرعون پیام خدا را ابلاغ مى‏کند و از آنها مى‏خواهد که به پروردگار ایمان بیاورند و در راه او حرکت کنند، حضرت محمد رسالت و دعوت خود را هم به سران قریش و هم به ابوذر و عمار عرضه مى‏کند. قرآن نمونه‏هاى متعددى از برانگیختن فرد علیه خودش و بازگشت از مسیر گرماهى و تباهى (توبه) ذکر مى‏کند. البته قرآن خود باین نکته توجه دارد که بازگشت آنها که در رفاه و تنعم بسر مى‏برند بمراتب دشوارتر از بازگشت محرومان و ستمدیدگان است.

گروه دوم به اقتضاى طبع در راه عدالت‏حرکت مى‏کنند، اما گروه اول باید از منافع شخصى و گروهى خود صرفنظر و پاروى امیا و خواستهاى خود بگذارند.

قرآن مى‏گوید گروندگان به او آنها هستند که روحشان پاک و تصفیه شده است. و این گروندگان صرفا بر اساس حقیقت‏جویى و عدالت طلبى که فطرى هر انسانى است، به قرآن گرایش پیدا کرده‏اند نه به اقتضاى منافع و تمایلات مادى و جاذبه‏هاى دنیوى.

 

پى‏نوشتها:

1- این قرآن کتابى است که ما بتو فرستادیم تا مردم را بامر خدا از تاریکى بسوى نور بیرون برى.

2- قومت را از این فضاى تاریکى بیرون بکش و بعالم نور برسان...

3- مثلا در آیة‏الکرسى مى‏خوانیم:

الله ولى الذین آمنوا یخرجهم الظلمات الى النور و الذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات.

4- کتابى مبارک و عظیم الشان بر تو نازل کردیم تا مردم در آیاتش تفکر کنند و خردمندان تنبه حاصل کنند.

5- درباره این حس دینى، در شرق و غرب عالم بسیار سخنها گفته شده است در اینجا به اختصار اقوال یکى دو تن از این دانشمندان جهانى را نقل مى‏کنم. اولین این سخنان متعلق به اینشتین است. او در یکى از مقالاتش راجع به مذهب اظهار نظر مى‏کند و در همانجا متذکر مى‏شود که باعتقاد او بطور کلى سه نوع مذهب در جهان وجود داشته است.

1- مذهب ترس; یعنى مذهب گروهى که عامل و انگیزه‏شان بسوى مذهب یک سلسله ترسها از طبیعت و محیط بوده است.

2- مذهب اخلاق; و مقصودش مذهبى است که بر مبناى مصالح اخلاقى استوار است.

آنگاه از مذهب دیگرى یاد مى‏کند که نامش را مذهب هستى مى‏گذارد و این تعبیر او همان تعبیرى است که ما از آن به دل یاد کردیم. به اعتقاد اینشتین، این مذهب در واقع مى‏خواهد بگوید زمانى براى انسان حالتى معنوى و روحى حاصل مى‏شود که در آن حالت از این خود محدود که بواسطه آمالها و آرزوهاى حقیر و خرد احاطه شده و از دیگران جدا گردیده و همچنین از عالم. هستى طبیعى که براى او حصارى شده است، بناگاه بیرون مى‏اید و از این زندان رها مى‏شود و در آن هنگام است که بنظاره کل هستى مى‏نشیند و وجود را همچون حقیقتى واحد در مى‏یابد و عظمتها و شکوهها و جلالهاى ماوراى پدیده‏ها را بعیان مى‏بیند و حقارت و ناچیزى خود را متذکر مى‏گردد و آنگاه است که مى‏خواهد باکل هستى متصل گردد. این تعبیر انشتین، داستان همام را بیاد مى‏آورد که از امیرالمؤمنین(ع) صفات مؤمن را باز مى‏پرسد. حضرت در جواب او به پاسخى کوتاه اما جامع قناعت مى‏کند و مى‏فرمایند:

یا همام اتق الله و احسن ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون. (نهج البلاغه خطبه 183)

اى همام تو خود را خدا بترس و نیکوکار باش که خدا با پرهیزکاران و نیکوکاران است. اما همام با این جواب راضى نمى‏شود و توضیح بیشترى مى‏خواهد; از نحوه زیستن و طرز عبادت و گذران روزها و شبها و نحوه معاشرتهایشان و ... سؤال مى‏کند. آنگاه حضرت على(ع) به توصیف صفات مؤمن مى‏پردازد و حدود 130 خط از خطوط چهره متقین را ترسیم مى‏کنند و از جمله مى‏فرمایند:

لولا الاجال التى کتب الله لهم لم تستقر ارواحهم فى ابدانهم طرفة عین.

اگر اجل الهى نبود براى یک چشم برهم زدن روح اینان در بدنشان قرار نمى‏گرفت. این همان حالتى است که اینشتنى به آن اشاره مى‏کند و مى‏گوید انسان مذهبى وجود خود را یک نوع زندان محصور مى‏پندارد چنانکه مى‏خواهد از قفس تن پرواز کند و تمام هستى را یکباره به عنوان یک واحد دریابد. در کلمات حضرت امیر(ع) این حقیقت پررنگتر و شدیدتر و جامعتر بیان شده است، از دید حضرت، مؤمن گوئى تمام هستى را در بدن مادى خود جمع کرده و از همین روست که ناگهان قالب را رها مى‏کند و روحش را آزاد مى‏سازد. در داستان همام این نکته را هم نوشته اند که وقتى سخن حضرت به پایان رسید، فریادى از همام برآمد و قالب تهى کرد.

در زمینه حس معنوى انسانها، اقبال نیز سخن جالبى دارد، او مى‏گوید: در این گفته هیچ سر و معمایى وجود ندارد که نیایش به عنوان وسیله اشراقى نفسانى، عملى حیاتى و متعارفى است که بوسیله آن جزیره کوچک شخصیت ما وضع خود را درکل بزرگترى از حیا اکتشاف مى‏کند. جمله‏اى نیز در همین زمینه از ویلیام جمیز وجود دارد: انگیزش نیایش نتیجه ضرورى این امر است که در عین حال که درونى‏ترین قسمت از خودهاى اختیارى و عملى هر کس، خودى از نوع اجتماعى است با وجود این مصائب کامل خویش را تنها در جهان اندیشه مى‏تواند پیدا کند. اغلب مردم، خواه بصورت پیوسته و خواه تصادفى در دل خود به آن رجوع مى‏کنند.

حقیرترین فرد بر روى زمین با این توجه عالى، خود را واقعى و باارزش احساس مى‏کند. احتمال دارد که مردمان از لحاظ درجه تاثیر پذیرى با یکدیگر اختلاف داشته باشند، برایبعضى از مردم بیش از بعضى دیگران این توجه، اساسى‏ترین قسمت‏خودآگاهى را تشکیل مى‏دهد. آنانکه بیشتر چنین هستند محتملا دینى‏ترین مردمانند. ولى من اطمینان دارم که حتى آن کسانى که مى‏گویند بکلى فاقد آنند خود را فریب مى‏دهند و حقیقتا تا حدى دین دارند.

6- ائمه(ع) قرآن را با چنان شورى مى‏خواندند که رهگذرانى که صداى آنها را مى‏شنیدند بى‏اختیار مى‏ایستادند و منقلب مى‏شدند و مى‏گریستند.

7- امام زین‏العابدین(ع) در دعایى که براى ختم قرآن تعلیم داده‏اند این نکته ار متذکر شده‏اند:... و اجعل القرآن لنا فى ظلم اللیالى مؤنساخدایا قرآن را در تاریکیهاى شب مونس ما قرار بده. بما آن فهم و عشق را عطا کن تا با این کتاب در دل شب انس و الفت داشته باشیم.

8- سوره فرقان آیه 52.

9- در زمان ما نیز یکبار دیگر این وعده راستین خدا متحقق شد و مردى از تبار پیامبر همچون جد گرامیش تنها به قرآن و ایمام متکى بود، مهلکترین شکست‏ها را بر سپاهیان کفر و لشکریان باطل وارد آورد.

10- امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه در خطبه‏اى که بنام متقین معروفست (خطبه 193) صفات متقین را بر مى‏شمرد و بعد از آنکه توضیح مى‏دهد که در رفتار چنین‏اند و در گفتار چنان و ... از جمله حالات آنها را در شب شرح مى‏دهد و بقول سعدى شب مردان خدا را توصیف مى‏کند و مى‏فرماید:

اما اللیل فقصافون اقدامهم

هنگام شب پاهایشان براى عبادت جفت مى‏شود.

تالین لاجزاء القرآن

آنگاه قسمتهاى مختلف قرآن را تلاوت مى‏کنند.

یرتلونها ترتیلا

قرآن خواندنى از سر تامل و اندیشه نه مانند قرآن خواندنهاى بعضى از ما، تند و بدون فهم معانى.

یحزنون به انفسهم

کلمات و آیات را با آهنگ و حزن مخصوص معنوى که از قلبشان پیدا مى‏شود مى‏خوانند. پس هرگاه به آیه‏اى برسند که رحمت الهى از آن فهمیده مى‏شود، با شوق به آن نظر مى‏کنند و وقتى به آیات بیانگر خشم الهى میرسند، غرق دنیاى اندیشه مى‏شوند، گویى که صداى دوزخیان را مى‏شنوند.

11- لتجدن اشدا لناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدن اقربهم مودة للذین آمنوا، الذین قالوا انا نصارى...(سوره مائده آیه 82)

هر آینه دشمن‏ترین مردم را نسبت به مسلمانان، یهود و مشرکان خواهى یافت و با محبت‏ترین مردم نسبت به مسلمانان آنان هستند که گویند ما نصرانى هستیم.

12- مثل آیه 58 از سوره مریم و آیات اول سوره صف و ...

13- هدایت است براى پرهیزکاران.

14- هدایت و بشارت است براى مؤمنین.

15- آمده است تا زنده‏ها را انذار کند.

16- این آیه از آیات عجیب قرآن است. در هنگام نزول آیه پیامبر در مکه بود و در واقع با اهل یک دهکده گفتگو مى‏کرد. براى مردم مضحک بود که فردى تنها با این اطمینان بگوید که خبر این آیه را بعد خواهید شنید. بزودى خواهید شنید که این کتاب در اندک مدت با جهانیان چه خواهد کرد.

17- زیرا در این صورت دیگر عدالت و حق براى گروندگان هدف نخواهد بود، بلکه رسیدن به منافع و ارضاى خواسته‏ها، هدف قرار مى‏گیرد.

 

 


دوستان بقیه جلد ها را در ادامه مطلب ببینید